از کالسکه دودی تا خودرویی که تنها در ایران می‌توان دید
به نام خداوند مهر آفرین
سال 14094 اهورایی، 7037 میترایی، 3753 زرتشتی، 2573 کوروشی (شاهنشاهی) و 1394 خورشیدی

بنام خدا





از کالسکه دودی تا خودرویی که تنها در ایران می‌توان دید

 

موزه‌ای برای نگهداری از خودروهای تاریخی ایران

 



شهداد حیدری- نگار پاکدل :

امروزه ساخت سالانه‌ی بیش از یک میلیون و چند صد هزار دستگاه خودرو در ایران، پیامدی جز راه‌بندان‌ها و شلوغی‌های سرسام‌آور پایتخت و شهرهای بزرگ دیگر نداشته است. افزون بر این‌که آمار کشته‌ها و زخمی‌های تصادفات رانندگی، اگر به بیزاری از پدیده‌ای به نام اتومبیل نینجامیده باشد، دست‌کم به یادآوردنش نه تنها همراه با آرامش خیال نیست، چه بسا آزار دهنده هم هست. با همه‌ی این‌ها، آمدن اتومبیل به ایران و پا گرفتن آن داستانی درازدامن و تاریخچه‌ای پُر و پیمان دارد که ناشنیده‌اش نمی‌توان گرفت. به ویژه آن‌که همین پدیده، بخشی از هویت کنونی تهران را شکل داده است.
اما برای شناخت تاریخچه‌ی اتومبیل در ایران، راهی جز سَرَک کشیدن به کتاب‌ها و نوشته‌ها هم هست. این تاریخچه را یک‌جا و فشرده می‌توان در«موزه خودروهای تاریخی ایران» دید. موزه‌ای که جای نگهداری از قدیمی‌ترین اتومبیل‌های ایران است. یا از خودروهایی بازدید کرد که سفارش احمدشاه قاجار و رضاشاه پهلوی بوده‌اند. خودروهایی هم که یگانه‌اند یا تنها یک نمونه‌ی دیگر از آن‌ها در سراسر جهان به‌جای مانده است، در همین موزه نگهداری می‌شوند. به همه‌ی آن خودروها، که هر کدام داستان و تاریخچه‌ای با خود دارند و نشان از روز و روزگارانی دیگر می‌دهند، باید ٢ کالسکه‌ای را هم افزود که یکی کالسکه‌ی ناصرالدین‌شاه است و دیگری «کالسکه‌ی تاجگذاری» که در جشن‌های ٢٥٠٠ ساله به‌کار رفته بود.
اما پیش از دیدن موزه‌ی خودروها، چه‌بسا اشاره‌ای گذرا به زمانی که ایرانیان برای نخستین‌بار با اتومبیل آشنا شدند و برای شناخت آن ذوق و دلبستگی بسیاری از خود نشان دادند، بازدید از اتومبیل‌های تاریخی ایران را دلپذیرتر کند.

پیشینه‌ی آشنایی ایرانی‌ها با خودرو
ناصرالدین‌شاه قاجار، ٣ بار راهی اروپا شد و هر بار ارمغان‌های تازه‌ای با خود آورد که زرق و برق آن‌ها چشم درباریان را خیره می‌کرد. مظفرالدین‌شاه، جانشین و پسر او، که نمی‌خواست فرنگ ندیده، سلطنت بی‌هیجانش را به پایان برساند، همانند پدر تاجدارش، با شمار زیادی وزیر و منشی و خدمتکار راهی اروپا شد. در یکی از این همین سفرها بود که ایرانیان برای نخستین‌بار پدیده‌ای به نام اتومبیل را شناختند. شاه، آن اندازه شیفته‌ی این دست‌ساز اروپایی‌های چشم‌آبی شد که بی‌درنگ سفارش خرید ٢ دستگاه از آن را داد(١٩٠٢ میلادی).
شاه و درباریان از سفر اروپا برنگشته، وزیرمختار ایران در پاریس، اتومبیل بسته‌بندی شده‌ی سفارشی را به ایران فرستاد. اما یک‌سال آزگار زمان بُرد تا اتومبیل شاهانه، از راه بندرانزلی و رشت و قزوین، سر از پایتخت درآورد. البته پیش از اتومبیل، مکانسین و راننده‌ی فرانسوی آن، «مسیو وارنه»، روانه‌ی تهران شده بود و چشم براه رسیدن اتومبیل بود.
شاید شیفتگی شاه و درباریان، از یادشان بُرده بود که خیابان‌های تنگ و خالی پایتخت، نه جای رانندگی است و نه جای به رُخ کشیدن اتومبیلی که تهرانی‌ها نامش را «کالسکه دودی» گذاشته بودند. ناچار دل مسیو وارنه به همین خوش بود که پشت فرمان بنشیند و لبخندی ساختگی تحویل زن‌ها و مردهای شگفت‌زده‌ی پایتخت بدهد و یکی دو خیابان ِ سنگفرش تهران را بالا پایین برود و اتومبیل شاهانه را به کاخ سلطنتی برگرداند.
اما روزگار به همین‌گونه نماند و خیلی زود شمار اتومبیل‌های پایتخت زیاد و زیادتر شد و اعیان و اشراف، روی چشم و هم‌چشمی هم که شده، سفارش خرید اتومبیل‌های تازه و مدل جدید را دادند. آن‌اندازه که در سال‌های پایانی سلطنت احمدشاه قاجار(نوه‌ی مظفرالدین شاه) یک‌صد دستگاه اتومبیل خیابان‌های تهران را درمی‌نوردید. اتومبیل مارک «رولز رویس» را هم که در زیبایی کم‌مانند بود، همین احمدشاه سفارش داد. تا حساب دست‌مان بیاید که تب ِ خرید اتومبیل‌های شیک و گران‌بها تا کجا به جان درباری‌ها افتاده بود.
اکنون همان خودروها را که دیگر رنگ و رویی تاریخی گرفته‌اند، در «موزه ی خودروهای تاریخی ایران» می‌توان دید. خودروهایی که دیدن‌شان چشم‌ها را خیره می‌کند؛ به همان خیرگی چشم‌های ایرانیانی که برای نخستین‌بار این دستگاه شگفت‌آور را دیدند و نگاه سرگردان‌شان را به آن دوختند.  

 


 







«رولز‌رويس» اتومبيل گران‌ قيمت و پيشرفته‌ي احمدشاه كه بصورت شاسي ساخته مي‌شد و خريدار بايد بدنه‌ي آن را به اتاق سازان سفارش مي‌داد. اين خودرو به سفارش احمدشاه در انگلستان توليد شد و پس از سرنگوني قاجار خودروي ويژه‌ي رضاشاه شد.



كالسكه‌ي سلطنتي كه نزديك به ١٥٠سال پيش به سفارش ناصرالدين شاه در وين پايتخت اتريش ساخته شد. آن زمان ٥هزار تومان ناقابل پول مردم ايران را دادند و تا شاه كالسكه‌اي درخور سوار شود. اين كالسكه كه كهن‌ترين و با ارزش‌ترين كالسكه در ايران است همان كالسكه‌ي نامداريست كه پس از ترور ناصرالدين شاه پيكر بي‌جان او را در آن گذاشتند تا مردم از مرگ شاه آگاه نشوند و در بي‌خبري بمانند.
اين كالسكه آن‌چنان ارزنده بود و نشان از تشريفات داشت كه پس از ناصرالدين شاه هم از مد نيفتاد و ديگر شاهان در آ‌يين‌هاي تشريفاتي و سوگواري در تكيه‌ي دولتي از آن بهره مي‌بردند. پس از قاجارها و در دوره‌ي پهلوي نيز در آيين‌هاي تشريفاتي مانند تاجگذاري و پيشواز از سران برخي كشورها به‌كار مي‌رفت.



 
كالسكه‌ي نخست از سمت چپ: كالسكه‌ي تاجگذاري محمد‌رضا پهلوي كه به اتريش سفارش ساختش داده شد. اين كالسكه در وين ساخته شد و به گونه‌ي قطعات جدا از هم با هواپيما به ايران وارد شد و در تهران قطعات را بر هم سوار كردند. ٨ اسب سفيد، اين كالسكه را در آيين‌هاي رسمي به حركت در‌مي‌آورد.



در اين موزه تنديسي خواهيد ديد كه با اسقاطي‌هاي خودرو ساخته شده است.



«پنتر‌جي٧٢»، ماشيني ٢نفره كه در سال ١٩٧٢ به بازار آمد.



«پيرس‌آرو» يا همان ليموزين ماشين رضا شاه كه در ساخت آن ٦ كيلو طلا به‌كار رفته بود. اين ماشين ارزنده شيشه‌اي دارد كه بخش راننده را از بخش سرنشين جدا مي‌كند تا سرنشينان در عقب ماشين به آسودگي با هم گفت‌و‌گو كنند بي‌آن‌كه راننده صدايشان را بشنود.


«پنتر ليزر» ماشيني آبي رنگ به رنگ دريا كه خودرويي ويژه‌ي ساحل بوده است و محمدرضا پهلوي با اين ماشين كه تنها يك دستگاه از آن در جهان مانده به سفرهاي ساحلي مي‌رفته است.



نمايي از خودروهاي آمريكايي موزه- «رولز‌رويس فانتوم ٤» خودرويي افسانه‌اي كه بي‌گمان يكي از كم‌‌مانندترين خودروهاي آن زمان بوده و در سال ١٩٥٠ تا ١٩٥٦ تنها ١٨ دستگاه از آن ساخته شده در ميان اين خودروها است.


كاديلاكي ديگر در اين مجموعه مي‌توان ديد كه ويژه‌ي ثريا زن دوم محمدرضا پهلوي بوده است. در صندلي عقب اين ماشين يخچال و گرامافون و دماسنج، درون صندلي جاي گرفته است.



«كاديلاك» ماشين ٦ در سفيدي كه به سفارش شمس پهلوي ساخته و به ايران فرستاده شد.



بخش ديگري از اين موزه ويژه‌ي موتور‌سيكلت‌هايي است كه يكي از آن‌ها براي محمدرضا پهلوي و يكي هم براي پسرش بوده است.



«فورد مدل كالسكه‌اي»: نشان اين خودرو را در فيلم‌هاي قديمي مي‌توان گرفت. فورد، خودرويست كه همانند  كالسكه باربند بر رويش ساخته بودند. در خودروهاي امروزه صندوق عقب نقش باربند را بازي مي‌كند.





 
«پورشه، بنز فولكس واگن» اين ماشين زيبا كه هر بيننده‌اي با ديدنش سفري خيالي را با آن مي‌پيمايد به فرمان صدراعظم آلمان ساخته شد. صدراعظم خود اين ماشين را به شاه ايران هديه داد و شاه هم آن را به پسرش بخشيد. اين ماشين ٢ سوييچ داشت يكي نقره‌اي و ديگري طلايي. سوييچ نقره‌اي براي پسر محمدرضا پهلوي بود كه بيش از ٣٠كيلومتر سرعت نمي‌رفت و ماشين در دنده‌ي يك و دو قفل مي‌شد. سوييچ ديگر كه طلايي رنگ بود ويژه‌ي شخص شاه ١٧٠كيلومتر سرعت مي‌رفته است.

«مرسدس بنز ٥٠٠» يكي از كمياب‌ترين خودروهايي كه در اين مجموعه‌ي ارزنده مي‌توان ديد. از اين  خودرو تنها ٢ دستگاه به جا مانده است. نمونه‌هاي ديگر اين مدل، در جنگ‌جهاني دوم از بين رفته است. نماينده‌ي آلمان‌ها براي بردن اين خودرو به شركت مرسدس بنز، تلاشي بسيار كرد اما هربار كه پيشنهادي فريبنده را مطرح كرد با نااميدي روبرو شد. آلمان‌ها نخستين بار پيشنهادي ٢٠ميليون دلاري دادند كه پذيرفته نشد و پس از آن چك سفيد امضايي را براي ايران فرستادند كه ايران باز هم نااميدشان كرد و داغ اين خودرو به دل آلمان‌ها ماند.


«پورشه‌ی ٩٢٨» و اين واپسين خودرويی است كه محمدرضا پهلوی وارد ايران كرد.

فرتورها از شهداد حيدری است.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









ارسال توسط سورنا
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی